داد و ستد انسان و طبيعت مقولهاي است كه از دير باز توجه انديشمندان به خصوص مردم شناسان را به خود جلب كرده است؛ چرا كه، انسان با بهرهگيري از طبيعت و در جريان همسازي خود و سازگاري خود با آن توانست زندگي را براي خود آسانتر كند كه اين امر پيشرفت علم و رشد تكنولوژي را نيز در پي داشته است.
در اين فرايند، گاه به صورت طبيعي و خام و گاه با تركيب چند ماده و يا تغييرات كلي و جزي در آنها عناصر موجود در طبيعت را به خدمت گرفته است و به نيازهاي زيستي- معيشتي خود پاسخ داده است.
در اين جستار به يكي از اين داد و ستدهاي انسان و طبيعت، يعني بهرهگيري انسان از گياهي به نام «گولك» براي پاسخ به نيازهاي معيشتي خود و نحوهي ساخت و استفاده از آن سخن خواهد رفت.
دَوَگDavag
«گولگ» نام گياهي است كه در كوههاي شمال شرقي اسفراين از جمله مناطق: روئين، شیرويه، كلات، باغي و پاكتل ميرويد و با توجه به شكل ظاهري و اثراتي كه در زندگي مردم كرد عشايري اسفراين دارد مورد توجه آنان ميباشد.

واژه «گولگ » در فرهنگ معين به معني آمده است. در معني نخست، نوعي «قلك» يا كوزهاي است با دهانة تنگ كه پول در آن ميريزند و براي روز مبادا ذخيره مينمايند. ولي در معني دوم نام گياهي است كه از دو قسمت برگ و ريشه تشكيل شده است، برگهاي آن شيبيه برگ «تره» و كمي پهنتر از آن ميباشند كه انتهايي زرد رنگ دارد و در تهية نوعي نان، معروف به «نان علفي » مورد استفاده قرار ميگيرد.
/**/
گولک
لغت نامه دهخدا
گولک . [ ل َ ] (اِ) کوزه ٔ دهانه تنگی که دفن کنند و در آن پول ریزند. (ناظم الاطباء). غولک . (آنندراج ). غُلَّک . دخل پول دکان دار. || ریشه ٔ گیاه آنغوزه . (ناظم الاطباء). بیخ انگدان . ریشه ٔ حلتیت . (شعوری ج 2 ص 321).
ريشه آن غدهاي به طول تقريبي 10 الي 15 سانتيمتر و قهوهاي رنگ ميباشد كه در ساختن نوعي «دبه» (dabeh ) معروف به «دوگ» كاربرد دارد. مردم اسفراين اين گياه را به دو دسته مذكر و مونث تقسيم ميكنند، نوع مذكر آن داراي برگهاي بد بو و تلخ مزه است و كاربرد چنداني در بين مردم ندارد، و لي نوع مونث آن برگهاي بيشتري دارد خوشمزه است، از اين رو، نوعي نان (كه قبلاً ذكر شد) مورد استفاده قرار ميگيرد.
نحوه ساخت دوگ
گياه «گولگ » اگرچه در اوايل بهار ميرويد و برگهاي تازه رستة آن مصرف غذايي دارد ولي ريشة آن تقريباً در اواخر تير ماه ارزش پيدا كرده و مورد استفاده قرار ميگيرد. چرا كه پايان تيرماه، تقريباً پايان شيردوشي گوسفندان است و كردهاي عشاير اسفراين از ييلاق (كوههاي شمال اسفراين كه ذكر آن رفت) به قشلاق و دشت كوچ ميكنند، و زندگي آرام دشت براي تبديل كرة ذخيره شده به روغن حيواني كه اصطلاحاً به آن روغن زرد ميگويند فرصت مناسبي را پيش ميآورد.
سردسيري كوه و ويژگيهاي كره، نگهداري آن را در ظرفهايي كه از پوست بز تهيه ميكنند ممكن ميساخت ولي خاصيت روغن حيواني و گرماي قشلاق تهيه ظرفي ديگر را ضروري مينمود.
لذا، كردهاي عشايري اسفراين در ديروزي كه هنوز ظرفهاي «مسي» و «پلاستيكي » و… باب نشده بودند دست به دامان طبيعت شده و از آن براي رفع اين نياز مدد ميگرفتند. يكي از شكلهاي بهرهگيري از طبيعت، استفاده از ريشههاي اين گياه «گولگ» براي ساخت «دبه» يا ظرفي بنام «دوگ» (davag ) بود.
براي ساختن «دوگ» با استفاده از پارچهاي پنبهاي كيسهاي ميدوختند (اندازه كيسه به نياز و مواد اوليه ساختن دوگ بستگي داشت ) آن را پر از خاك يا كاه نمود و سه پايهاي ميآويختند. آنگاه مقداري از ريشة اين گياه را كه قبلاً جمعآوري كرده بودند ميشستند و همراه با آب آن را در ديگي بزرگ ميجوشاندند تا كاملاً له ميشد و مايع غليظ بدست ميآمد. سپس اين ماده غليظ را كه از تركيب ريشة له شده « گولگ» و آب درست شده بود به لايه يا جدارة خارجي كيسه پر كاه يا خاك ميماليدند تا لايهاي به قطر تقريبي 1 تا 5/1 سانتيمتر جدارة خارجي كيسه بپوشاند، آنگاه دو قطعه چوب به قطر 2 تا3 سانتيمتر و به طول 20 تا 30 سانتيمتر از جنس درخت گردو و يا زردآلو (درختان مقاوم ) تهيه نموده و در دو طرف كيسه قرار ميدادند و روي آنها را نيز با همين ماده ميپوشانند تا كاملاً در دو طرف كيسه محكم شود سپس به مدت يك هفته تا ده روز اين كيسه را در سه پايهاي آويزان بود در معرض آفتاب قرار ميدادند تا كاملاً خشك و محكم شود.
بعد از يك هفته تا ده روز آن را از سه پايه باز كرده و خاك و يا كاه درون آن را خالي مينمودند و پارچهاي را كه به جدارة دروني آن چسبيده بود جدا ميكردند، سپس مقداري ريشة گياه «گولگ» را به شيوة كه ذكر شد در آب ميجوشاندند و مادة غليظ بدست آمده را از درون به جدارة داخلي ظرف تهيه شده ميماليدند تا جداره و بدنة داخل آن نيز كاملاً صاف و صيقلي گردد.
بار ديگر آن را به مدت حداقل10 روز در معرض آفتاب قرار ميدادند تا كاملا خشك گردد. بعد از اين مدت دوگ davag مورد نظر براي نگهداري روغن حيواني آمادهي بهرهبرداري بود.
از آن جا كه نوع معيشت كردهاي شمال خراسان مبتني بر دامداري بود، لزوماً زندگي چادرنشيني را در پيداشته است، و زندگي در چادر ناخودآگاه انسان ر ا با طبيعت و حشرات موذي موجود در آن درگير ميكند.
اين مردم براي اين كه از شرّ اين حشرات در امان باشند از طبيعت بهره جسته و تدابيري خاص ميانديشيدند، ازجمله براي اين ظرفها (دوگ) دربهاي گرد از جنس درخت گردو، زردآلو، آلو سنجد و…. كه بسيار مقاوم ميباشند تهيه ميكردند تا در برابر حيوانات و حشرات موذي از قبيل موش، موريانه و …مقاومت بيشتري داشته باشند.
تزيين دوگ
تزيينات روي دوگها چه در شكل و چه در مواد اوليه مورد استفاده، الهام گرفته از طبيعت بوده است. لذا از موادي مثل پوستهي تخممرغ، ريشهي گولگ (به خاطر چسبندگي آن) پارچه ابريشمي و… استفاده كرده و اشكالي چون گل، بز، گوسفند، و… را بر روي دوگها نقاشي ميكردند تا شايد از اين طريق به حس زيبايي طلبي خويش نيز پاسخ داده و به اقناع و ارضاي دروني رسيده باشند.
دلايل استفاده از دوگ
همان گونه كه ذكر شد كردهاي شمال خراسان از جمله اسفراين به علت نوع معيشت كوچ رو بوده و فاصله ييلاق و قشلاق يا بالعكس را با ابتداييترين وسيلة نقليه طي ميكرد، لذا با توجه به شرايطي كه طبيعت براي آنها فراهم ديده بود و دلايلي كه ذيلاً ذكر ميشود استفاده از دوگ امري ناگزير مينمود.
1ـ استقامت و مقاومت اين نوع دوگ ها (دبه) در مقابل ضربههايي كه ممكن است در زمان كوچ به آنها وارد آيد.
2ـ نبود يا كمبود امكانات مناسب نگهداري از روغن از جمله يخچال و ظروف پلاستيكي و شيشهاي.
3 ـ در دسترس بودن مواد اوليه ساخت دوگ.
4ـ توانايي ساخت آن توسط خود مردم و وجود دانش دوگ سازي.
5ـ استفاده از نيروي انساني خانواده براي ساخت و عدم پرداخت هزينه براي خريد يا تهيه آن.
6ـ همسازي بيشترين وسيله با شرايط اجتماعي و اقتصادي آن روزگار، چرا كه معيشت مبتني بر دامداري امكان دسترسي به بازار و اجتماع را ديرتر فراهم ميكند. لذا داد و ستد و خريد و فروش اين مردم فصلي و با توجه به شرايط جوي، زمان برداشت محصول و … ميباشد.
امروزه استفاده از اين وسيله (دوگ) به حداقل ممكن رسيده و اين دبهها بعد از يك جانشيني عشاير و ارتباط بيشتر آنها با شهرها و بعضا تغيير شيوهي معيشت كمكم از اقتصاد خانواده حذف گرديده و جاي خود را به ظروف مسي، اركوپال، پلاستيكي، چيني و … داده است ولي هنوز ديده ميشود كوچروهايي كه از اين وسيله استفاده ميكنند ولي فرزندان آنها ديگر دانش ساخت دوگ را با توجه به سهلالوصول بودن ظروف جديد، نداشته و در جريان جامعپذيري به هر دليلي از فراگيري آن محروم ماندهاند.